وبلاگ تخصصی فرش دست بافت

فرش،اتاق فکر فرش،مقاله و...( هرگونه کپی برداری بدون ذکر نویسنده و نام وبلاگ پیگردقانونی ندارد . لطفا منبع را ذکر کنید )

وبلاگ تخصصی فرش دست بافت

فرش،اتاق فکر فرش،مقاله و...( هرگونه کپی برداری بدون ذکر نویسنده و نام وبلاگ پیگردقانونی ندارد . لطفا منبع را ذکر کنید )

عالم تخیل یا سنت (قسمت دوم )


نقش ها و نماد ها :

آیا آن زمان که هنرمند سنتی ما نمادهایش را در فرش می نگارد از نگار های سنتی گذشتگانش استفاده می کند ؟ یا اینکه در خیال پردازی خود غوطه ور شده و نقش ها و نماد هایش را از آنجا می چیند ؟ آیا هنر فرش ما تصدیق کننده گفته های کاندنسکی است که می گوید (( هنر ایرانی هنری ایستا است، چون همچنان زیر نفوذ قواعد و مقررات قدیم خود است ؟ ))

این نگاره ها درنهایت به کجا و کی می رسند ؟

هنرمند ایرانی با احترام به طبیعت آن را آنچنان که خواسته، نشان می دهد نه آنچنان که هست و نه آنچه را که برایش به یادگار گذاشته اند، حتی در مواردی پا فرا تر نهاده و با قنود فطری و تجلی صفات خداوندی نهادش ، از حیات تا کلام را با تمام وجود در نگاره هایش به یادگار می گذارد .

آن هنگام که اساتید طراح با نمادهای سنتی وارد دنیای اساطیری خود می شوند، آن هنگام است که با حس زیبا بینی خود از این عالم جدا و پلی میان عالم محسوسات و عالم بالا برقرار می کنند و حالا ست که این نماد ها ، آن چنان در کنار هم انگاشته می شوند که گویی عالم تخیل خالق خود را با الهامی قبلی از عالم لاهوت ، قوس عروج به ارمغان آورده اند .

او آنچنان در دنیای اساطیری تخیلش غوطه ور شده که گویی به تصدیق گفته دانته که می گوید: (( من آنم که در وقت الهام عشق کشف شهود آغاز می کنم )) می پردازد .

او گاهی تناسبات را برهم ریخته ونامتناسبی متناسبتر بو جود می آورد که قنود و آسودگی را در وجود تماشاگرانش می گستراند . از قدرت شفا بخش دایره به عنوان ترنجی در مرکز عالم خیالش بهره می گیرد تا همچون مدالیونی از آن حمایت کند .

ا این استاد با بی پیرایشی نمادهای سنتش ، طرحی همچون قلب آینه گونش می زند ، گویی می خواهد طهارت و پاکیزگی وجودش را در آینه ای از خود به عالمیان فریاد زند . این اساتید با تلفیقی که از نگاره های گذشتگا نشان با عوالم، تجربه و اطلاعات خود پدید می آورند به طراحی سنتهای خود مشغول می شوند .

اگر نماد های سنتی ما هنوز پا بر جا هستند دلیل آن تنها و تنها ، تلفیقشان با عوالم تخیل طراحان قدرتمند شان است .

باید هنر فرش را از ایستایی به پویایی رساند و لازمه هر تنوع و نو آوری شکستن قواعد و چهار چو بها است . ولی باید دقت شود تا قواعد و چهار چوبهای جدید قویتر و نزدیکتر به شرایط زیبایی باشد .

وقتی در فرش سخن از سنت به میان می آید بی اختیار به یاد فرش های کهنه و قدیمی می ا فتیم، ولی سنت نه به معنی کهنگی و بی ارزشی بلکه به معنی با ارزش و قابل احترام بودن چیزی در زمان و دوره ای مشخص است . این امکان وجود دارد که برخی از سنت ها مثل فرش در طول تاریخ و با گذشت زمان، کمی متحول شوند ولی چون با تکرار بیش از حد هر چیزی از ارزش و قرب آن کم می شود ، پس باید مراقب بود . ولی تا کی باید این سنت ها و این نماد ها و این نگاره ها به گونه ای ، متحول و تکرار شوند . آیا زمان آن نرسیده که سنتهایمان را تغییر داده تا سنتی جدید به وجود آید ؟ آیا نمی خواهیم برای آیندگان مان طرح و نگاره ای جدید از نسلمان را به یادگار بگذاریم ؟

آیندگان چه خواهند گفت ؟


نوشته شده توسط:

اسماعیل احتمالی



عالم تخیل یا سنت (قسمت اول)

عالم تخیل یا سنت

این مقاله شامل دو بخش است ،که در بخش اول به بررسی ماهیت نگاره ها و رنگ بندی های فرش با نگاهی دیگر و دیدی والاتر می پردازیم .

در این بخش رنگبندی فرش های سنتی از دید روانشناسی مورد بررسی قرار گرفته و دلائل دیگر تحت نفوذ این دید قرار می گیرند .نگاره ها و نماد های سنتی نیز با بیانی جدید با همان دید مطرح شده در بخش دوم سعی شده تا با طبقه بندی کردن نکات کلیدی در، نوع و نحوه طراحی و رنگ بندی ، بافت و مواد اولیه و ... بر اساس معیار های مورد نظر و ارائه پیشنهاداتی برای به حد اقل رساندن معضلات فرش ،گامی در توسعه و پیشرفت صنعت تجارت فرش برداشته شود .

لغات کلیدی :

سنت ، هنرمند سنتی ، استاد طرح ، عالم خیال ، قنود ،عالم بالا ، زیبا بینی ، ایستا، طبیعت پردازی ، طبقه بندی ، جامعه شناسی، جغرافیا

مقدمه :

فرش جزو زیر انداز هایی است که از گذشته های دور تا به امروز مورد توجه مردم بوده و هست . امروزه آنچه که در این زیر انداز جلب نظر می کند رنگ بندی و طراحی آن است . از آنجا که فرش از هنر های سنتی ایرانیان به شمار می رود و ما مدعی اصالت آن در ایران هستیم پس باید در بالا بردن کیفیت و ارتقاء آن بکوشیم.

باید فرش را از این حالت سکون نجات دهیم که این حاصل نمی شود مگر با نوع آوری و دگرگونی چهارچوبها ، قواعد و قوانین آن . فرش را باید از هنری سنتی و ایستا به هنری پویا با قواعد جدید و قوی تبدیل کنیم، باید از گذشته درس گرفت و آینده را ساخت. همه ما معضلات و مشکلات را می شناسیم، پس باید در رفع ان کوشا باشیم و به بهانه های واهی از زیر ان شانه خالی نکنیم در این مقاله سعی شده تا عناصر فرش رااز دید روانشناسی مورد مطالعه قرار دهیم .


عالم تخیل یا سنت در فرش :

آن هنگام که زنان عشایری نقش های عشق را بر روی قالی می بافند،آن هنگام که اساتید طراح نقوش کاغذرابیرون می کشند، آن هنگام که بافندگان روستایی بر تار و پود ها نقش می زنند ، مگر غیر از این است که در عالم تخیل خودقدم می زنند.


رنگ :

بافنده با غوطه ور شدن در عالم خیال، معقولات خود را به کمک گرفته تا با رهایی نسبی که از اطراف خود ایجاد می کند نقش های دنیای خود را بر روی قالیش پیاده کند. آن هنگام که قاب قالی خود را آبی می کند به اطرافیان خود چنین می گوید: به دنیای من خوش آمدید. این قاب آبی ارتفاعی به اندازه ایمان و عمقی به اندازه ژرفای دریا ها دارد، با نشانی از آرامش کامل که شاد زیستن را به ارمغان می آورد، او با رنگ صداقت و وفا داری به تسکین دردهای خود می پردازد و با دور اندیشی و سعی و تلاش جدی و دقیق و با امید، به آینده ای روشن و پر از شادی چشم می دوزد .

با رنگ قرمز قالی اش اعتماد به نفسش را به رخ همگان می کشد او با این رنگ فداکاری و جنگ با سختیهای زندگی و عشق به خانواده خود را نشان می دهد و با قرار دادن رنگ سیاه در آن قدرت های جادویی را برای حمایت از خود و خانواده اش فرامی خواند .

این بافنده هنرمند با به کار بردن رنگ زرد در درون دنیایش چشم ها را از اندوه آزاد ساخته و قلب ها را به خدا اتصال می دهد او به کمک این رنگ نیرو های درونی را فرا می خواند تا افسردگی ها را زدوده و احساسات انسانی را زیر و رو کند .

این بافنده از صمیم قلب آنچه را که در دنیای تخیل خود می بیند به تصویر رنگ می کشد، این ها همه نمادهایی، مقدس هستند و آنچه که در این میان ارزش و قرب پیدا می کند آن چیزی است که او از دنیای خود به رنگ می کشد و بسیار قابل احترام ، او هرگز از کسی یا چیزی تقلید نکرده و نمی کند و این همان وجه تمایز او از دیگر و دیگران و فرش ایران در بازار های جهان است.

زمانی که شروع به تقلید و دخل و تصرف در دنیای او کردیم این دنیا زیبایی های خود را از ما دور و احساساتش را از ما پنهان کرده و دیگر زیبا به نظر نرسید .





نوشته شده توسط:

اسماعیل احتمالی (کارشناس فرش)



اولین رنگزاهای حیوانی(قسمت سوم )



۲- رنگزای کرمس:

رنگزاهای قرمز با منشاء جانوری از لحاظ تاریخی دارای اهمیّت هستند. در قرون وسطی رنگ قرمزی که از حشرات بدست می آمد دارای همان اهمیّتی بود که ارغوانی امپراطوری در دوران باستان داشت این ماده رنگزا کرمس نام دارد.

این حشرات با زحمت و تلاش فراوان از برگهای درخت بلوطی که از آن تغذیه می کردند جمع آوری می شدند سپس آنها را خشک کرده و به عنوان ماده رنگزا مورد استفاده قرار می دادند.

رنگ قرمز در کیسه تخمدان حشره ماده وجود دارد. رنگزای کرمس در اروپا از زمان یا قبل از امپراطوری روم مورد استفاده قرار می گرفت . کرمس مهمترین رنگزای قرمز جانوری در اروپا و آسیا بود، و هنگامیکه رنگرزی با صدف ارغوانی کاهش یافت کرمس جایگزین صدف ارغوانی در رنگرزی گردید ، ترکیب مهم شیمیایی رنگزای کرمس، کرمزیک اسید که بیش از 75% ماده رنگزای آنرا تشکیل می دهد . دیگر ترکیب مهم شیمیایی، فلاوکرمزیک اسید یا کالائیک اسیدp می باشد

در قرن 16 میلادی قرمز دانه آمریکایی جایگزین کرمس شد ، در ترکیب شیمیایی همه قرمزدانه ها، کارمینیک اسید حضور دارد، اما در گونه های مختلف مقدار آن متفاوت است و ترکیبات دیگری از آنتراکینونها به عنوان اثر انگشت جهت شناسایی گونه قرمز دانه در نمونه های تاریخی وجود دارند. به علت اینکه حشره کرمس مذکر فاقد ماده رنگین است لذا استفاده صنعتی نداشته و جمع آوری نمی گردد در راستای تجارت قرمز دانه از حشره های نر جهت تکثیر و زاد و ولد قرمز دانه های ماده که حامل ماده رنگزا می باشند استفاده می شود .گرچه همه قرمزدانه ها ماده حاوی ماده رنگزا هستند ولی قرمزدانه های باردار دارای بالاترین سطح ماده رنگزا هستند لذا تولیدکنندگان تلاش دارند تا فقط قرمز دانه ها ی باردار را توسعه و کشت دهند. امروزه رنگزای کرمس نایاب است اما این ماده رنگزا در نواحی مدیترانه ای یافت می گردد.


نتیجه گیری:

با توجه به این نکته که اطلاعات مربوط به رنگزاهای طبیعی در دوران باستان توسط پلینی و دیوس کوریدس، ثبت گردیده است می توان دریافت که روشها و تکنیک های رنگرزی طبیعی در قرون و اعصار گذشته در غرب مکتوب گردیده و به آیندگان رسیده است. اما متأسفانه در کشور ما با تجربیات دیرینه در هنر رنگرزی طبیعی تنها این هنر و علم سینه به سینه منتقل شده است و میراث حاصل از رنگرزی طبیعی در ایران ناچیز و مختصر است.

از نکات دیگری که می توان به آن اشاره نمود تبحّر و تجربه ای است که مردمان در دوران باستان در شناخت موادرنگزا و تکنیک های رنگرزی داشته اند.


منابع :


1- اوکتایی ، ناصر ، هنررنگرزی با گیاهان ، چاپ اول ، دفتر مشق خودکفایی ، 1363،

2- قالی ایران ، نیل در جهان عرب ،شماره 37 ، 14-10

3 - S. Ester, B. Ferreira, The natural constituents of historical textile dyes ،Royal souety of chemistry, 2004،329-336

4 – Dean J., wild color- 1999


نوشته شده توسط:

مهندس علی اکبر رحمانی

عضو هیأت علمی گروه هنردانشگاه آزاداسلامی طبس



اولین رنگزاهای حیوانی (قسمت دوم )

رنگزاهای حیوانی در عهد باستان:


1- صدف ارغوانی :

رنگ ارغوانی در عهد باستان عمدتاً از گونه صدف بدست می آید. تکه هایی از لباس ارغوانی که از حفاری های یک آرامگاه یونانی بدست آمده، گواهی بر قدمت این رنگ است. فینیقیّه و پایتخت آن شهر تیر به عنوان مرکزی برای تهیه فام ارغوانی از دو نوع صدف موجود در دریای مدیترانه شناخته شده است هر دو نوع، صدفی مارپیچ با دهانه ای بزرگ داشتند و ماده رنگی از غده ای مجاور حفره تنفسی آنها ترشح می شد. فام حاصل از ثبات و شفافیت خاصی برخوردار بود. اما خیلی گران تمام می شد. فینیقیها که استاد کشتی سازی ، دریانوردی زمان خود بودند تمام سو احلی را که در دسترس داشتن برای یافتن این صدفها جستجو می کردند. هر جا که مقدار زیادی از آن را می یافتند در آنجا مرکز تجارت و رنگرزی برپا می کردند چون بازار رنگ ارغوانی داغ بود، اغلب ا عسل و نوعی گل سنگ که برروی صخره های نزدیک دریا میرویید، برای رقیق کردن آن استفاده می شد. اگر چه این صدفها در سواحل دریای مدیترانه وجود دارند اما در اقیانوس هند و سواحل آمریکای جنوبی نیز یافت می شود.

یک روش استخراج رنگزای ارغوانی به شرح ذیل توسط پلینی تاریخ نگار رومی بیان شده است که بدین شرح است . ابتدا غده داخل صدف را بیرون آورده و آنرا به مدت چندین روز در یک محلول نمک غلیظ قرار می دهند. کلاف نخ دندانه داده نشده را به مدت چند ساعت در دفعات مختلف در محلول این رنگزا قرار می دهند. هنگامی که نخ در معرض نور قرار می گیرد رنگ آن ظاهر می شود. امروزه استفاده از صدف ارغوانی به عنوان رنگزا هنوز در نواحی ساحلی اوکساکا در مکزیک پا بر جا باقیمانده است . در زمانهای مشخصی از سال صخره ها ی سواحل دریا با این جانوران نرم تن پوشیده میشوند که این صدفها یک به یک جمع آوری شده و به آرامی فشرده می شوند تا محلول رنگزا تهیه گردد. این محلول ابتدا بی رنگ است اما فام ارغوانی هنگامیکه الیاف در معرض نور قرار می گیرند ظاهر می گردد.

سپس صدفها دوباره به صخره ها برگردانده می شوند تا دوباره غده رنگی بسازند. گفته می شود هزاران صدف مورد نیاز است تا یک کلاف نخ با این صدفها رنگرزی گردد لذا این رنگزا بسیار گران و دارای ارزش بوده است.

سابقه تاریخی تثبیت رنگ ارغوانی به عنوان نشانه تشخّص حداقل به هزاره دوم قبل از میلاد باز می گردد استفاده از این رنگ به عنوان نشانه موقعیت اجتماعی اشخاص تا پایان دوره امپراطوری بیزانس دوام آورد اما در تمام دوره امپراطوری رم باستان این رنگ رایج بود.آنگاه بدلیل رابطه اش با امپراطور به رنگ ((امپراطوری » یا « سلطنتی » معروف شد. بیشتر امپراطوران روم شخصاً برای تولید رنگ ارغوانی قانون وضع کرده بودند.کوشش هایی همچون مجازات مرگ برای استفاده یا فروش رنگ ارغوانی انجام می گرفت.

رنگ ارغوانی صدفی بهای بسیار گزافی داشت زیرا برای تولید مقدار کمی از این رنگ به تعداد بیشماری صدف نیاز بود به طوری که از محتویات 12000 صدف فقط حدود 5/1 ماده رنگزا بدست می آید. مطلوبیت این رنگزا برای مردم احتمالاً بیش از هر چیز به خاطر تشخّص آن بوده است.تشخّصی که بیشتر به علت بهای گزاف این ماده بود.

ویترویس در قرن اول پیش از میلاد این نظریه را ارائه داد که رنگ حاصل از صدفهای آبهای سرد ته رنگ آبی دارند در حالیکه رنگ حاصل از صدفهای آب گرم ته رنگ بنفش یا قرمز دارند.فام ارغوانی حاصله از صدفها از لحاظ ساختار شیمیایی از مشخصات ایندیگوتین هستند. ترکیبات موجود در صدف ارغوانی دی برمو ایندیگوتین و مقدار کمی دی برمو ایندیروبین می باشند.