نمادها (قسمت اول )


نمادها


نمادها مجموعه بسیار گسترده‌ای را زیر پوشش دارند . از ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین آنها شروع می‌کنیم و به پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین آنها می‌رسیم . این نمادها ، بخصوص در قالی‌هایی که دارای نقوش منظم هستند ،‌ بسیار زیادند . از بین نمادهای ساده ، نمادهایی را داریم که ملهم از زندگی ایلیاتی هستند و از یک یا چندین قسمت ، که با هم ترکیب یافته‌اند ، تشکیل شده‌اند . ترکمن‌ها آنها را «تمغا» و فارس‌ها آنها را «نشان» می‌نامند . این نمادها عمدتاً برای نشان‌دار کردن اشیاء و حیوانی که به کوچ نشینان تعلق داشته ، به کار می‌رفته‌اند .

این نمادها غالباً به صورت درهم و برهم روی سطح قالی‌ها و بخصوص در روی قالی‌های قفقازی ، که از نظم غیر قابل انعطافی که کلاً نقش قالی مشرق زمین گرفتار آن است ،‌ دور مانده‌اند ، پراکنده می‌باشند . از بین متداولترین نمادها ، مردم شناسان از نمادهای زیر نام می‌برند : چوب دو شاخه (باکور bakour) ، مربعی که یک طرف آن باز است (باب یا در) نوک یک تیر (افی هیگ afihig) یا «ساق‌ها» ، «تسین-تا-مانی Tsin-ta-mani» یا نقش «با تندر و با آذرخش» (دو خط زیگزاک موازی که سه گلوله کوچک به صورت مثلث قرار گرفته‌اند ، در روی آنها قرار دارد و این نمادها را غالباً در روی قالی‌های قدیمی ایرانی و ترکی پیدا می‌کنیم) . در این نقش «با تندرو و با آذرخش»، «تمغا» ی چنکیزخان را که دقیقاً از سه گلوله کوچک تشکیل یافته بود ، باز می‌یابیم .

خاطر نشان می‌کنیم که به طور کلی بار معنایی این نشانه و قسمت اعظمی از نمادها هنوز هم در پرده‌ای از ابهام مانده است . نام‌هایی که برای هویت دادن به آنها به کار می‌برند فقط ذارای یک کاربرد سادة توصیفی هستند و هیچ نوع منظوری برای هیچ نوع تحلیلی ندارند . و اینجاست که در مکان کاملاً حساسی قرار می‌گیریم که تخیلات ما ....



نام‌هایی که برای هویت دادن به آنها به کار می‌برند فقط ذارای یک کاربرد سادة توصیفی هستند و هیچ نوع منظوری برای هیچ نوع تحلیلی ندارند . و اینجاست که در مکان کاملاً حساسی قرار می‌گیریم که تخیلات ما در آن می‌توانند ما را به نتایج قابل تردید و استقرایی برسانند که تا حد بسیار زیادی راحت هستند بخصوص اینکه اگر ما بدون توجه به تغییر شکل‌هایی ، که گاهی مواقع شدید نیز می‌باشد ، و در طول قرنها بر نقش‌ها و استعارات اثرات خود را گذشته‌اند ، توجهی داشته باشیم و در یک مطالعه سطحی خودمان را سرگردان کنیم ، نتایج حاصل از این کار نیز بسیار سطحی‌تر خواهند بود . وقتی که مجموعة تکرارهای مکانیکی گسترش می‌یابند ، شکل‌ها نیز فرسوده می‌شوند و تغییر ماهیت می‌دهند . بعلاوه ، وضعیت روحی و طرز فکر کسانی که در کار کپی برداری از نقش‌ها هستند می‌تواند منجر تغییر شکل‌ها گردد و تغییر شکل و ماهیت این نقش‌ها از همین جا بوجود می‌آید . در این بین ، نمونة کاملاً گویایی از این استحالة نقش را تحت تأثیر «میل هنری» در موردی می‌توانیم بیابیم که توسط «باندینلی» داده شده است (مراجعه شود به بررسی متأخر وی تحت عنوان «شکل کالبدی و تجریدی» مربوط به مجموعه‌ای از سکه‌های ایرانی قرن چهارم قبل از میلاد و بخصوص عیار طلایی فیلیپ مقدونی-336 تا 359 قبل از میلاد-که سرآپولون در آن نقش شده و با دقت و ظرافت زیادی ضرب شده است» در دو قرن بعد از آن یا سکه‌ها به عنوان عیار برای یک نظام پولی سلتی به کار می‌رفته‌اند . طبق گفتة باندینلی ، این نظام پولی مراحل میانی بین تصاویر کالبدی و طبیعت گرانه و تصاویر غیر کالبدی و مجرد را برجسته می‌نماید . خطوط و آثاری که از آپولون یونانی با ظرافت طراحی شده‌اند در وحلة آخر ، تبدیل به مجموعه‌ای از نشانه‌های هندسی می‌شوند (دایره‌ها ، نیم دایره‌ها ، چلیپاهای کوچک ، مستطیل‌ها و غیره) ، که اگر از خطوط توالدی آنها که هر دو سکه را نقشین کرده‌اند بی‌خبر بودیم نمی‌توانستیم بار معنایی خاصی به آنها بدهیم .

مطمئناً ما نیز در تحلیل نمادهای قالی‌ها به مشکلات مشابهی برخورد خواهیم کرد . این امر ناشی از به حساب نیاوردن یک نیاز است یعنی در اولین مرحله ، شناسایی کردن سایر نشانه‌ها و تصاویر ، یعنی آنهایی که بیان نمادین ندارند (بدون این عمل قالی مبدل به نوعی هیروگلیف عظیمی خواهد شد که باید خطوط آن را کشف نمود) . برای این عمل قبل از هرچیزی لازم است هرنمادی را در نظر گرفتن تغییر شکل‌هایی که می‌توانسته داشته باشد ، بازگو نمود و سپس آن را تحلیل کرد یعنی فکر یا موضوعی که این نماد به آن مربوط است کشف نمود . حتی اگر این فکر یا موضوع فقط با یک هدف تزئینی و نقش به کار برده شده‌اند و در نتیجه عاری از تمام نشانه‌های ذهنی و فکری هستند باز هم دارای خاستگاه و منشأ مقدسی می‌باشند که از آن خیلی فاصله گرفته است . به این ترتیب نقش نشانه‌ای از «لایه‌های» گوناگونی خواهد بود که مذاهب پشت سرهمی که در مشرق زمین بوجود آمده‌اند ، این لایه‌ها را به وجود آورده‌اند و در آنها نشانه‌ها و مناسک و باورهای گذشته تبدیل به نشانه‌ها و مناسک و باورهایی می‌شوند که متأخرتر هستند و یا این که در کنار آنها و همراه با آنها تداوم می‌یابند .